آخرین اشعار

وحدت شوم

تمام فصل نگاهم
به من معطوف بود
به من این کالبد قرین تعفن
و قاب لحظه ای که
صور معاصی ام را
به شتایش می زیست
و هجوم جستجویی
که خموش در دل اوراد پگاهی تب کرد
تمام فصل نگاهم
به من این غفلت محض
که گل خشک وجودش
به سر آغاز یک وحدت شوم
سر می خورد…

شناسنامه