پیکرت یادگار “سلسال”1 است، مرد دوران سرکش تاریخ
جذبه ات شعله های “شهمامه”1، که نهان کرده آتش تاریخ
یادگار حضور “زرتشتی”، مرد آموزه های یکتایی
واژه هایش عجیب زیبا بود، شاهکار منقش تاریخ
زیر “طوفان برف2” باقی ماند، “ورنه3” در بازوان “جمشیدی”
مرد یعنی که “بامیان” باشد، هیبتی در کشاکش تاریخ
مهد سرکوب و ظلم را “ضحاک” در نگاه تو خوب می فهمد
خبر آمد که شهر “غلغله”4 شد ، دور دور مشوش تاریخ
تیر بارید و خون به راه افتاد، متلاشی شد از غمت “بودا”
مردمانت دوباره می خواندند، “سوگ تلخ سیاوش” تاریخ
ولی از کوچه ها به راه افتاد، “کاوه” هایی مصمم از احساس
دل سپرده به روز آزادی، زیر رگبار و ترکش تاریخ
بامیان یادگار “پامیر”5 است، غیرت و استقامت “بابا”5
شاه یا “شاهراه ابریشم”6، صحنه ی خوب و دلکش تاریخ
1.سلسال و شهمامه: دو بت معروف بامیان
2. طوفان برف: طوفانی شدید که تا سالها منشا گاه شماری مردم بامیان بود.
3. ورنه: شهری که طوفان برف در آن اتفاق افتاد و جمشید با کیاست خویش، مردم آنجا را توسط زیرزمینی ها حفظ نمود.
4. غلغله: نام دیگر بامیان
5. پامیر و بابا : دو کوه معروف در افغانستان