آخرین اشعار

در منجلاب

…که گذشته ولی نمی‌گذرد، تا ابد این حساب می‌ماند
این تب و این تشنج و ترس و… همچنان این عذاب می‌ماند

در نبود تو درد می خوردم، روح و جسمم عذابِ جان‌کاهی…
حال من خوب می شود؟ اصلن! بی تو حالم خراب می‌ماند…

بروی در نبودنت یک زن، یک زنِ واقعن فلک زده و…
با شب و شعر های پوچ‌ش، با قهوه و قرص خواب میماند…

در نبود تو یک زن تنها، می‌کند رو به سمت نابودی
روح ناکام و دردمندش در عطش و اضطراب می‌ماند…

بروی مرگ می‌شود رویا، در نبود تو زنده‌گی یعنی؟؟؟
تن سرد و‌ همیشه بی‌رمقم، بی‌تو در منجلاب می‌ماند…

شناسنامه