نازنین

تیغی‌ که داشت جوهر پیکار نازنین
کی می‌کند اطاعتِ زنگار، نازنین

یک‌بار در کنارِ من و تیغ، بی‌دریغ
گامی به سمت حادثه بردار نازنین

ماری درونِ خانه ترا نیش می‌زند
«دیوی نشسته در پسِ دیوار» نازنین

اهریمنان به‌جای اهورا نشسته‌اند
در پیشِ چشم حضرتِ دادار نازنین

باید کشید پرچم خورشید را به‌دوش
باید گذشت زین شبِ دشوار نازنین

باید شکست پنجره‌ها را و پَر کشید
زین تنگنایِ تلخِ دل‌آزار نازنین

قُقنوس چشم‌های مرا خواب می‌برد
در آتش نگاهِ تو بسیار، نازنین

شناسنامه