آخرین اشعار

چشم آتش بیار

خواب و خیال وسوسه های کنار تو
چرخانده عاشقانه مرا در مدار تو

شان نزول هر غزل عاشقانه است
آن چشم های کولی آتش بیار تو

آهنگ های قلب مرا خوب می زنند
انگشت های کوک شده بر دوتار تو

یک ریز بی بهانه تو را گریه می کنم
باریده است یکسره ابر بهار تو

انگار پای عقربه ها لنگ گشته است
دور و دراز شد سفر قندهار تو

در ایستگاه آخر عمرم نشسته ام
شاید رسد دقایق دیگر قطار تو

یک صفحه تازه وا شده ذوق مرا ببین
مسحور رنگ و عالم نقش و نگار تو

شناسنامه