آخرین اشعار

من و جنون خودم

دوباره مثل خودم، با خودم، بدون خودم
نشسته‌ایم مقابل، من و جنون خودم

نشسته‌ایم به صرف سکوت و تنهایی
میان خانه‌ی بی سقف و بی‌ ستون خودم

سکوت کرده‌ام و مست خواب‌های خودم
شراب می‌خورم از جام واژگون خودم

نه پیچکی که بپیچاندم به پایه‌گکی
نه پایکی که براند مرا برون خودم

هزار بار صدای در آمد و هر بار
کسی نبود جز آغوش سایه‌گون خودم

اگرچه جاری‌ام اما به هر طرف بروم
نمی‌رسم به کناری، مگر سکون خودم

شناسنامه