کور روزت شوم برادرجان! کور روزت شوم برادرِ قند!
این چه آوردهای به حال خودت؟ غصهها بر سرت چه آوردند؟
چشم بد دور از مصاف شما، چشم تان بد نبیند از دنیا
ای همیشهبهار چشمانت! ای شکوفا همیشهات لبخند!
زندگانی به رسمِ نامردی میزند مردهای عالَم را
تا خبر میشوی که پشتت را بر زمین دوختهاند با ترفند
جان من، هوشیار و زیرک باش! ایقه۱دیوانگی به خرج بده
بارِ نادانکشیدنِ داناست، کهنهمصداقِ این زمانهی گند
بندِ دنیا نباش و غصه نخور! کاین سرای گریز و خواستن است
گر بخواهی گریزد از بندت، ور گریزی؛ کشانَدَت در بند
پس بکن خنده تا که جان داری، فکر کن از جنون نشان داری
فکر کن مردم از برای تو اند، کائنات از طُفیل پای تو اند
۱. قید مقدار است (مخفف اینقَدَر) که کوچکی و ناچیز بودن را نشان میدهد یعنی یککمی؛ البته انتقال دادن مقدار کوچک و زیاد توسط این اصطلاح به نوع تلفظ و اشارهی دست بستگی دارد.