آخرین اشعار

کاش کوری بودم

کاش کوری بودم! از ندیدنت دلشاد

گنگی که زبانت را نمی‌فهمد

و ناشنوایی که افسون شعرهایت

به چاپ دوم رسوایی‌اش نمی‌کشید

صُمُّ، بُکمُُ، عُمیُُ، فَهُم لا یَرجِعُون

نیزار آتش‌گرفته‌ای هستم

که قوغ۱ ریشه‌های اَرچَه۲ در او جا مانده

بی‌هیچ تأملی،

خود را به بادراه می‌اندازم

خدا کند باران نیاید

سرخ‌شدن در برابر تو

به آخرین سجده‌ی خُموچ۳ به خاکستر

می‌ارزد

تو

کمال تنهایی منی

خاتون!

 

۱. ذغال گُر گرفته.

۲. نوعی از جنگل که دیرسوز است و قوغش دیر می‌پاید.

۳. قوغ زیر خاکستر (قوغ‌های ریزی که پس از دورانداختن خاکستر، در آن باقی مانده و به مدت طولانی‌ای خاکستر را داغ نگه‌ داشته و آهسته‌ آهسته در دل آن جان می‌دهند.)

شناسنامه