آرام

تا یافتم خود را کنارت، دیدمت آرام…
لبخند شد سرتاسرت، خندیدمت آرام

ریشه دواندی در تنم مانند ماری، بعد
مثل طنابی بر گلو پیچیدمت آرام

لب بر زبان و گردنت، دستی به موهایت
بوسیدمت بوسیدمت بوسیدمت آرام

من، ابر، تو، طیاره‌ای که آمدی، رفتی!
در دشت تنهایی خود باریدمت آرام

زنبور گشتم، ای تنت عطر و عسل، وقتی
بر ماجرای تلخ خود پاشیدمت آرام

از زندگی لبریز شد هر روز من با تو
شب‌های مست من شدی، خوابیدمت آرام…

شناسنامه