احاطه کرده هزاران غم زمانه مرا
اجل گرفته به انگشت خود نشانه مرا
یکی دو ثانیه قبل از سکوت اعدامم
مجال یک دو سخن میدهید یا نه مرا؟
جواب پرسش ما در سراب هستی نیست
چه پشت حدس و گمان می کنی روانه مرا؟
به کوه صاعقه ام کوفت دست وحشی باد
شبی که بست به رگباد تازیانه مرا
دگر توان شتابم نمانده بود که باز
کسی صدا زد از آن سوی رودخانه مرا
کسی به پاکی و خوبی کمی شبیه خدا
کنار خویش فراخواند عاشقانه مرا