وظیفهییست بهدوش من انتقال شما
که هست فکر منی خسته چرخبال شما
جناب «معرفت» و «عاشقی» کجا هستید؟
که روح من شده مسئول در قبال شما
زمین سپید شد از برف و آسمان یخ زد
مرا که سرد شدم گرم کرد شال شما
جهان و زندگیاش از فریب لبریز است
شما که جمله شهیدید خوش بحال شما
«کجاست روز خداوند و روشناییها»
زیاد شوکه شدم شب من از سوال شما