تفنگ، کوه، زمستان، تنوری از آتش
و مرد و اسپ، بیابان، عبوری از آتش
نفیر برنو و کولاک و آخرین فریاد
به عمق دره رسید آن غروری از آتش
غریو تلخ زنی مو پریش و گورستان
درون سینه دلش چون بلوری از آتش
کنار لوحهی سرخ مزار شویش خواند :
دوباره قریهی ما گشته گوری از آتش
شبان گله و گرگان زوزه کش در باد
نشستهاند کنار تنوری از آتش