آخرین اشعار

غرق استقبال

دست هایم می دود دنبال تو
جمعه جمعه، لحظه هایم مال تو

چشم های بی قرار من به در
کاش می شد غرق استقبال تو

دیده ام که با سلام ساده ای
مادر من می گرفت احوال تو

کلک های کودکی ام می کشید
عید را یک شمّه از تمثال تو

سر به هر سنگی زدم تا حس کنم
یک دمی از روز و ماه و سال تو

آخر اسفندم اینک، می شود؟
دل رمق گیرد به حول الحال تو

شناسنامه