غرور خار شکست و ز گل نشانه رسید
بهار؛ فصل غزلهای عاشقانه رسید
خبر دهید زمستان که سر به زیر؛ گریخت
سمند سرکش نوروز؛ شادمانه رسید
که نوحهخوان زمستان نفس برید و نشست
که بال گرم پرستو به بام خانه رسید
که سایۀ نفس سرد شیخ زهدفروش
بر آستانۀ روی نگار ما نرسید
دگر ز باغ و نسیم و قناری و گل گوی
که از ره سفر آن دلبر یگانه رسید
بگیر کرچ نسیم و رباب را سُر کن
که محفل طرب و عیش را بهانه رسید
بساز ساقی؛ ما را و محتسب را نیز
اگر چه با فلک و چوب و تازیانه رسید