از عید مگویید که ما عید نداریم
زین خانه بر آیید! برآیید! نداریم
تقویم شبا روزی ما سرد و سیاه است
آن شبزدگانیم که خورشید نداریم
گفتیم که در سفرهٔ ما نیست به جز آه
گفتند که مهمان خدایید! نداریم
گفتیم که سهمیهٔ ما نیز همینجاست
در خوان شما آمده؛ تردید نداریم
گفتند که آن میوهٔ ممنوع تخیل
دیری است که اُرغک(1) زد و ترشید؛ نداریم
خاکم به دهن! گرچه غریبیم و طفیلی
از درگه لطف تو هم امید نداریم؟
1. اُرغک: کپک، پوپنک.