باشیم اگر برای هم آغوشی از بهار

با اهل خانه چند به نیرنگ و حیله ایم؟؟؟
بر پای خویش تیشه و بر چشم، میله ایم

ای قوم: تا بکی به سرو روی یکدگر
مشت زبان و مذهب و سمت و قبیله ایم

بر دیگران جهان وطنی کوچک است و ما
بر پشت میله های زی و زاد، شیله ایم

در یک مدار بسته روانیم و خوش، مگر
ما اُشتُر خراس و یا کرم پیله ایم؟

باشیم اگر برای هم آغوشی از بهار
ریحانه های باغ خصال جمیله ایم

دست دعا قرین کدام استجابت است
وقتی که متصف به صفات رذیله ایم

همسایه را گناه چه آنجا که دزد را
خود رهنما و شمع و چراغ و فتیله ایم

خوش کرده ایم دل به قبا و کلاه غیر
بر بام خویشتن دگران را وسیله ایم

یک حرف عامیانه: گر اینگونه می رویم
شیخ و مرید، لایق کنج طویله ایم

شناسنامه