جهان دلتنگی و اندوه آدم را نمی فهمد
کسی در اوج شادی معنیِ غم را نمی فهمد
ندارد گل فروش کوچهی ما هیچ احساسی
به روی گونهی گل اشک شبنم را نمی فهمد
چنان پروانه از عطر طبیعت مست می گردد
در آغوش گلستان کینهی سم را نمی فهمد
همیشه چشمه از بخشندگی سرچشمه می گیرد
گدا مفهوم بخشش های حاتم را نمی فهمد
اگر در قلب سربازی نباشد عشق آزادی
پس از پیروزی خود رقص پرچم را نمی فهمد
یزیدی تا نباشد ظلم پا برجا نمی ماند
بشر مفهوم اندوه محرم را نمی فهمد
اگر در آتش دنیا بسوزد هر گنهکاری
یقینا تلخی رنج جهنم را نمی فهمد