نوشتم اسم تو را روی موج، سرگردان
که می رود به چنین بی خودی کران به کران
برای اینکه تو ماهی نه ماهیِ دریا
در آتش اند تمام نهنگ های جهان
تو ماه نه، تو نظام نهفته در هستی
که آسمان و زمین از تو می برد فرمان
تو روزها علفی، آهوان به تو خوشحال
تو شام آشپزی و ستاره ها مهمان
غبارِ صورت تو ابر، آهِ تو توفان
چه نعمتی! عرق خستگیِ تو باران
تو کیستی، که به هر شکل می رسی از راه
دلت نخواست به هر شکل می شوی پنهان
چه حکمتیست، که در گیر و دارِ چشمانت
شروع بازیِ تو، مات می شود انسان