سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
استاد رهنورد زریاب از شمار نویسندگانی است که آثار او از نظر استواری، روانی و بلاغت، در هر موضوعی که نگاشته است از نمونهها و سرمشقهای سزاوار پیروی است. در سراسر آثار او از داستان، رمان، نقد و پژوهشهای ادبی،فرهنگی و اجتماعی و… دغدغهای ارجمند و ستودنی درستنویسی و بهرهگیری از امکانات زبان فارسی دری پدیدار است و همین دغدغه،جایگاه او را از دیگران فراتر میبرد.
چگونگی رفتار او با گوهر زبان، نشانههای روشن از آگاهیهای دقیق و آشنایی و انس پیوسته او با میراث پربار و گران سنگ زبان فارسی دری دارد. تأکیدهای مکرر او بر مطالعه آثار پیشینیان و بهرهمندیهای گونهگون از آن آثار بهویژه برای جوانانی که تازه در راه نویسندگی گام نهاده بودند، از آن بود که میدانست بدون آشنایی درست و ژرف با آن آثار، نثری نمیتوان نوشت و شعری نمیتوان سرود که از آفات و آشفتگیهای راهیافته در زبان فارسی امروزه به دور ماند و ماندگار شود.
بازگشت او از غربت مهاجرت به میهن پس از فروافتادن طالبان، با تجربهای که اندوخته بود، همچون بارانی بود که بر زمین تشنهای ببارد. برگشت تا تکیهگاهی باشد استوار و چراغی تابناک فرا راه پویندگان زبان و ادب و فرهنگ. الحق که کارنامه او در این سالها درخشان است. هرچه نبشت و گفت پاکیزه، سخته و پخته بود. زریاب با گفتار و نوشتارش که سخت به هم ماننده بود، فراخنای زبان فارسی را فرا روی سواران تازه کار گشود.
قرار گرفتن او در جایگاه سر ویراستار یکی از پربینندهترین رسانههای این دوران، آن امکان را برای او فراهم کرد که صورت درست، زیبا، شیوا و موثر کاربرد زبان فارسی را به خانههای مردم سراسر کشور ببرد و رسانههای دیگر را نیز به صرافت بهرهگیری درست و شیوای زبان فارسی بیندازد.
زریاب همچون باغبانی دانا و آشنا با گلهای رنگین و بویای گلستان زبان فارسی، علفهای هرز و هرچه که نه از جنس گلهای آن بوستان جاودانه سبز بود، یکییکی بر کند و شاخههایی را که نابهجا رسته بود، تا آنجا که توانست پیراست.
با رفتن زریاب از خانه زبان به بیکرانه زمان، هنر داستاننویسی و کاربرد زبان سخته و روان و رسا در نوشتار و گفتار، نبرده سواری دلاور را از دست داد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!