«محمد سرور رجایی» فعال فرهنگی مهاجران افغانستانی در ایران طی یادداشتی اختصاصی برای سایت افغانستان خبرگزاری فارس، به مشکلات و کمبودهای ادبیات کودک و نوجوان در افغانستان پرداخت:
اگر ما نگاهی به تاریخ ادبیات کودک و نوجوان افغانستان بیاندازیم، میبینیم اولین نشریه کودکان و نوجوانان که در افغانستان چاپ شده است، نزدیک به یکصد سال پیش بوده است.
با این وضعیت اگر به داشتههای ادبی و هنری کودکان و نوجوانان خود در یکصد سال اخیر بنگریم، متاسفانه باید گفته شود که با احترام به شمار اندکی از نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان، میراث داران ادبی خوبی نداشتهایم.
بسیاری از نشریهها آمدند و چند صباحی منتشر شدند و به محاق فراموشی رفتند.
افغانستان بیش از 4 دهه است که درگیر نابسامانیهای جنگهای ویرانگر است. یقینا در این نابسامانیهای ویرانگر بیش از همه به فرهنگ و ادبیات ما آسیب رسید.
بیش از فرهنگ و ادبیات، ادبیات کودک و نوجوان ما دچار بیمهری و ستم روزگار شد.
اگر از گذشتهها بگذریم و تنها نگاهی به 15سال اخیر بیاندازیم که ما هم رئیس جمهور منتخب داشتیم و هم حمایت جامعه جهانی شامل حال ما بود، باز میبینیم که هیچ کار درخشانی در عرصه ادبیات کودک و نوجوان نشده است.
باور من است که هر کشوری که ادبیات سالم و پر از امید و نشاطی را برای کودکان و نوجوانان خود بیافریند، نویسندگان حرفهای که برای کودکان از شادی و رفاقت را بنویسند، امنیت و صلح آن کشور را افزایش داده است.
ظاهرا در افغانستان در این چند سال اخیر کارهای زیادی برای کودکان و نوجوانان انجام شده است.
نهادهای اجتماعی به عرصه آمدند و حتی تلویزیونی برای کودکان به نام آریا راه اندازی شده است.
در این وضعیت هم بیشترین آسیب را بازهم کودکان و نوجوانان ما میبینند، به نام کودکان و به کام مسئولان بیمسئولیت فرهنگ و اجتماعی ماست.
آرزویم این است که نهادهای اجتماعی به جای برگزاری مثلا جشنی در باغ بابر، به گسترش ادبیات کودک و نوجوان کمک کنند. برای آنها شعرها و قصههای متناسب با روحیه خودشان بخوانند. برنامه متناسب با ذائقه کودکان تولید کنند.
برنامههای تکراری خارجی، آن هم با زبان اصلی هیچ کمکی به رشد ادبی و ذهنی کودکان ما نمیکند.
مشکل اصلی این است که مسئولان فرهنگی و مسئولان دولتی ما شخصیت و جایگاه کودک و نوجوان را نمیشناسند و به آنها بیتوجه هستند.
من به عنوان این که بخشی از فعالیتهایم به کودکان و نوجوانان کشورم اختصاص یافته، هر وقت نام حسینا را میشنوم ناراحت میَشوم. نام مرتضی احمدی را میشنوم ناراحت میَشوم.
حسینا دختر نوجوانی که با ابتکار و توانمندیهایش در دوران ریاست جمهوری کرزی، مجلهای را منتشر کرد.
چرا کودکان و نوجوانان ما شماره دوم مجله حسینا را ندیدند؟ دلیل آن این است که خیلیها آمدند و با آفرین و چکچک او را به ملاقات کرزی بردند. به تلویزیون بیبیسی رساندند. توانمندی و خلاقیت حسینای نوجوان را با ایجاد چنین فضاها از او گرفتند.
نگذاشتند حسینا خودش باشد و برای دل خودش بنویسد. کاری که در سال اخیر با مرتضی احمدی کودک خردسالی که با طرح ابتکاری لباس شماره ده تیم ملی آرژانتین را پوشید و معروف شد، کردند.
مسئولان بزرگ کشوری به جای این که برای وی شعر و قصه بخوانند و یا کتاب شعر و قصه برای او هدیه کنند، آمدند با او عکس یادگاری گرفتند.
خواهش و انتظار من از مسئولان فرهنگی کشورم این است که به مشکل ناهمگون ادبیات کودک و نوجوان توجه ویژه نمایند.
باور کنند که ادبیات کودک و نوجوان خاصیت جام بلورینی را دارد که هرچه در آن ریخته شود، دیده میشود.
بیاییم در چنین ظرف شفاف برای کودکان خسته از جنگ و ناامنی کشورمان امید، صلح، امنیت، مهربانی و لبخند بریزیم. وضعیت کودکان کشور ما نگاه ویژه را میطلبد، چرا؟ چون کشور ما افزون بر کودکان کار و خیابانی و بازمانده از تحصیل، کودکان بیسرپرست بسیاری دارد.
در این وضعیت است ادبیات کودک و نوجوان ما زخم خوردهترین ادبیات کودک و نوجوان دنیاست.
برای التیام این زخم ما نیاز به صداقت رفتار و گفتاری داریم که پیش از آن که ادبیات کودک و نوجوان ما را بارور سازند، به کودک و نوجوان ما احترام بگذارند. اجازه بدهند که آنها کودکی کنند، شادمانه بازی کنند. لبخند بزنند.
گام اول، با حضور دوستان ایرانی و افغانستان برداشته شد. حالا بیشتر از دیروز امیدواریم که بتوانیم ادبیات مغفول مانده کودک و نوجوان افغانستان را معرفی کنیم.
ادبیات کودک و نوجوان افغانستان و ایران که ریشه در اصل زبان فارسی دارد، میتواند در کنار هم باغهای بسیار خرمی بیافریند تا سالهای سال کودکان زبان فارسی در این باغ با هم بازی و شادی کنند، شعر بخوانند، قصه بگویند و لبخند بزنند.