احمد سهیل احمدی در گفتوگو با ایسنا، عنوان کرد: کتاب «شات چشمهایش» در خصوص سیل مهاجرت غیرقانونی افغانها، سوریها، ایرانیها و لیبیاییها در سال 2015 به اروپا است. کتاب دوشخصیتی است؛ یک پسر هراتی به نام جاوید که به صورت آماتور عکاسی میکند و دختری به نام پریگل از بامیان که هر دو در مشهد کودک کار بودند.
سهیل احمدی اظهار کرد: مهاجرت برای بسیاری از افرادی که در اروپا هستند در حد همان خبرهایی است که در رسانهها وجود دارد. شاید من مسیر مهاجرت را به شخصه طی نکرده باشم اما این موضوع در اطرافم بوده است، از بهترین دوستم تا فامیل، آشنا و… که قبل از سیل مهاجرت یا در زمان سیل مهاجرت این مسیر را رفتهاند و عملاً من مهاجرت را میشنیدم.
وی ادامه داد: از تابستان 94 که دوستم از ایران رفته بود هر روز منتظر بودیم که خبری از او برسد و میگفتیم که نکند در دریا غرق شده باشد، یعنی موضوع مهاجرت تا این اندازه برایم نزدیک بود. در همان سال، هنگامی که مهاجران به اروپا رسیدند عملاً پناهنده شدند و روزهای خوشی که داشتند به چند ماه نرسید. از طرفی سیل مهاجرت بود و کمبود مکان و مشکلات امکانات اقامتی و… دست به دست هم داده بود.
این نویسنده خاطر نشان کرد: پیش از سال 94 یا همان 2015 نیز سیل مهاجرت به اروپا را داشتیم اما تفاوتش این بود که در یک زمان کوتاه در حد چند هفته یا چند ماه، کشورهای اروپایی مرزها را باز کردند و با آغوش باز پناهندگان را میگرفتند اما بعد از چند ماه و در اواخر سال 94 مرزها دیگر باز نبود و کمپها دیگر جا نداشت.
سهیل احمدی اضافه کرد: امروز به جایی رسیدهایم که کمپها اصلاً جا ندارد و رفته رفته نگاه مردم کشورهای اروپایی مانند آلمان و سوئد که بیشترین مهاجر را داشتند تغییر کرده است. یعنی قشری 80 درصدی را داریم که اصلاً کاری به مهاجران ندارند و یک قشر 20 درصدی داریم که کم کم نگاه منفی به مهاجران پیدا میکردند تا اینکه به جایی رسیدیم که در سال 2019 مردم آلمان میگویند یکی از مهمترین دغدغه ما مهاجران هستند و رکود اقتصادی به واسطه مهاجرت بدتر شده است.
وی عنوان کرد: با کسانی که مهاجرت میکردند یا اخراج شده بودند صحبت میکردم به همین دلیل موضوع مهاجرت برای من مطرح شد. سال 93 جلسه نقدی در روزنامه برگزار شد، از آن زمان به بعد در فکر نوشتن یک کار جدی در این زمینه بودم، اما این اتفاقات باعث شد موضوع دقیق خود را پیدا کنم. یک سال طول کشید که بفهمم چه چیزی را باید بنویسم و طرحهای متفاوتی به ذهنم رسید.
این نویسنده ادامه داد: چون خودم این مسیر را نرفته بودم یکی از مشکلاتم این بود که کتاب را تا حد دریای ترکیه بنویسم یا بعد از آن. مثلاً تمام فیلمهای برادران محمودی که فیلمساز ایرانی هستند تا دریای ترکیه است چون بعد از دریای ترکیه حالت تصویری ندارد. اگر عکس از پناهندگان را در اینترنت سرچ کنیم، عکسهای موجود تا دریای ترکیه است. از آنجا به بعد عادیتر میشود و در حد چند کمپ است.
سهیل احمدی بیان کرد: خیلی از افراد مانند من که تاکنون پا به کمپ نگذاشتهایم شاید متوجه نشویم که کمپ مهاجرت یعنی چه؛ کمپی که فقط برای زنده ماندن است. نه جای گرم و نرمی است و نه آسایشی داری، فقط برای زنده ماندن است. اگر ظرفیت کمپ مهاجرت هزار نفر باشد، امروز بیش از 1500 نفر در خیمه زندگی میکنند.
وی اظهار کرد: در زمینه فروش کتاب با سه جامعه متفاوت در ارتباط هستیم؛ افغانستان، ایران و خارج از ایران. هنوز مسئله مهاجرت را داریم و در این زمینه تغییر خاصی رخ نداده است، شاید به شکل وسیعی نباشد اما هنوز وجود دارد. هدف از حضور کتاب در افغانستان به گونهای اطلاع رسانی است، یعنی عدهای مطلع شوند که این شرایط یعنی چه. به نظرم همین که نظر یک نفر درخصوص مهاجرت تغییر کند یک موفقیت است.
این نویسنده ادامه داد: در ایران نیز نسلی داریم که با افغانها بزرگ شدهاند. قصه مهاجرت جدیدترین دردی است که مهاجران ایران آن را تجربه میکنند. درست است که مهاجرت در افغانستان زیاد بود، اما کسانی که از ایران رفتند نیز کم نبودند. این موضوع دید بهتری به ایرانیانی که هنوز در کشور هستند میدهد. در خصوص جهان، مهمترین موضوعی که وجود دارد دیده شدن کتاب است که از همین طریق باید نویسنده دیده شود؛ اقداماتی در این خصوص انجام دادهام. فیلمهای کوتاهی برای کتاب ساختیم و کتاب را ترجمه کردیم. گام به گام جلو میرویم.
سهیل احمدی گفت: بحث کتاب درخصوص فاشیسم است؛ چه فاشیسم قومی و چه نئونازیها. مثلاً یک بخش فاشیسم این است که دختر و پسری که عاشق هم هستند از دو قوم و با دو چهره متفاوت هستند و خانوادههای آنان مخالفت شدیدی میکنند. یک بخش آن نیز رفتار نئونازیها و مردم افراطی است که در کشورهایی مانند آلمان هستند. در حال حاضر موضوع نئونازیها در اروپا داغتر میشود.
وی ادامه داد: مدتی پیش چند افراطی به یک ایرانی در آلمان حمله میکنند و چند روز بعد از این ماجرا خانم مرکل، صدراعظم آلمان، به دیدار این فرد میآید. رفتار غیرانسانی افراطیها در حال جدیتر شدن است، به همین دلیل ما آرام آرام جلو میرویم. برنامه داریم که کتاب در یوتیوب و فیسبوک دیده شود. برای انتشار نسخه ترجمه شده کتاب هم برنامه داریم اما همه این موارد گام به گام است.
این نویسنده در خصوص تاثیر گرفتن از سایر کتابهای موجود برای نگارش کتاب «شات چشمهایش»، بیان کرد: درست است که ایرانیان نیز شاید از 40 سال گذشته تاکنون مهاجرت داشتهاند، مثلاً در کتاب شخصیت دوست جاوید ایرانی است و در آلمان است، اما کتابی که نویسنده ایرانی نوشته باشد و درد مهاجرت را گفته باشد نمیشناسم؛ درد تنهایی یا غربت گفته میشود اما مهاجرت نه.
سهیل احمدی عنوان کرد: در افغانستان معروفترین کتاب سالهای اخیر با موضوع مهاجرت، «بادبادک باز» یا به قول نویسنده «کاغذباد» است؛ چون در افغانستان به آن کاغذباد میگویند. شاید بتوان آن را نیز کتاب مهاجرت گفت، اما تفاوت مهم این دو کتاب این است که بادبادک باز کتاب رفتن بود اما «شات چشمهایش» کتابی است که نظر نمیدهد باید رفت اما نمیشود گفت کتاب رفتن است حتی میتوان آن را کتاب برگشت هم گفت، زیرا انتهای کتاب در افغانستان است. موضوع چون موضوع داغی است هنوز کتاب زیادی در این زمینه نوشته نشده است.
وی اظهار کرد: درست است که کتاب در زمینه سیل مهاجرت یا اروپا رفتن است، اما قصههای متفاوتی بر سرنوشت شخصیت تاثیر میگذارد. شاید کلیت کار شباهتی نداشته باشد، اما با این حال مهاجرت موضوع یک مردم، ملیت، قوم و ظاهر نیست، یعنی ما در حال حاضر دوستان ایرانی نیز داریم که در فکر رفتن هستند و من این هدف را داشتم که این افراد واقعیت رفتن را ببینند. در هیچ جای کتاب راجع به خوب یا بد بودن مهاجرت صحبت نکردهام و واقعیت مهاجرت مطرح است.
این نویسنده خاطر نشان کرد: یکی از واقعیتهای امروز موضوع سانسور است؛ سانسور در حد جهانی. چه به عکسهای مهاجرت و چه جنگ به صورت واقعی اجازه پخش داده نمیشود. فیلمی آماده کردیم که در یوتیوب قرار بدهیم اما به دلیل این واقعنماییها نشد. دوست دارم که این واقعیتها را نشان بدهم.
سهیل احمدی گفت: کتاب «شات چشمهایش» تازه به ایران رسیده است و قرار است که به صورت آنلاین در سایتهایی به فروش برسد. در افغانستان هنوز از نظر دیده شدن کتاب در حال انجام اقداماتی هستیم، اما موضوعی که وجود دارد این است که نویسندهای جوان و تازهکار هستم و تاکنون در افغانستان نبودهام. هنوز استقبال درجه یکی که باید از یک نویسنده درجه یک باشد صورت نگرفته است، اما کتاب نوشتن موضوعی نیست که یک سال یا چند ماه باشد و هنوز فرصت هست که بخواهیم نتیجه گیری کنیم کتاب در افغانستان موفق بوده یا خیر. با کشورهای اروپایی مانند سوئد، آلمان، ایالت متحده، استرالیا و کانادا در ارتباط هستم تا فروش کتاب را مانند یک پروژه پیش ببرم. نسخه فارسی کتاب در سایت آمازون موجود است.
وی بیان کرد: متولد آذر 1378 هستم. در مشهد به دنیا آمدهام و میتوان گفت نسل سوم مهاجرت هستم؛ یعنی پدر و مادرم و خانواده آنها 30 سال پیش به ایران مهاجرت کردند و من نسل سوم مهاجرت محسوب میشوم. نویسنده و خبرنگار هستم. از سال 1388 وارد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم و از سال 1389 خبرنگار روزنامه شهرآرا و در بخش کودک و نوجوان روزنامه هستم.
این نویسنده افزود: تندیس جشنواره داستان کوتاه رضوی که در سمنان بود را برای داستان کوتاهی با موضوع مهاجرت گرفتم. تقریباً میشود گفت آن داستان آستانه کتاب «شات چشمهایش بود»؛ مهاجرانی که به صورت غیرقانونی از دریا عبور میکنند. عضو انجمن آفتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم. شاگرد استاد ابوطالب مظفری و استاد کاظمی هستم. نوشتن را تقریباً از سال 86 یعنی بیش از 12 سال پیش آغاز کردم. از سال 94 که مهاجرت شروع شده بود، با دوستانم صحبت میکردم و تقریباً از همان زمان در فکر نوشتن کتاب «شات چشمهایش» بودم. از پاییز 95 نوشتن کتاب را آغاز کردم و نگارش آن به طور پیوسته دو سال طول کشید.