گفت‌وگو با دکتر یعقوب یسنا

یعقوب یسنا

در فضای فکری و فرهنگی افغانستان، اندیشه‌ورزی انتقادی یکی از نیازهای بنیادی امروز ماست. در همین راستا، خبرگزاری حقیقت گفت‌وگویی مکتوب و مفصل با دکتر یعقوب یسنا، نویسنده، پژوهشگر، و اسطوره‌شناس معاصر، انجام داده است. در این گفت‌وگو، دکتر یسنا از نسبت اندیشه با زبان، تجربه‌های نوشتاری‌اش، جایگاه تفکر انتقادی، تولید علم، و هویت در نوشتار سخن گفته است. پاسخ‌های او تلفیقی‌ست از تحلیل انتقادی، تجربه‌زیسته، و ارجاع‌های فلسفی که چشم‌اندازی ژرف به مناسبات معرفتی جامعه‌ی ما می‌گشاید.
این گفت‌وگو توسط گزارشگر بخش علمی–فرهنگی خبرگزاری حقیقت، پیگیری شده است.

1- اگر بخواهیم به جای زیست‌نامه، از «اندیشه‌نامه» شما سخن بگوییم، کدام مؤلفه‌های معرفتی یا تجربی را باید شالوده‌ی آن دانست؟

یعقوب یسنا: انسان درون زبان، فرهنگ، معرفت و اندیشه و تجربه‌های رفتار اجتماعی و فرهنگی زندگی می‌کند. این مناسبات در شکل‌گیری اندیشه‌ی هر فرد تاثیرگذار است. ممکن فرد تا پایان زندگی‌اش، پذیرای تاثیرگذاری و ستایش‌گر آن‌ها باشد و ممکن دید انتقادی بر این تاثیرگذاری پیدا کند.
من نیز تاثیرپذیر از معرفت زبانی و فرهنگی جامعه‌ی خود بوده‌ام، اما بنابر مطالعه کم‌کم دید انتقادی بر معرفت زبانی و فرهنگی جامعه‌ی خود پیدا کردم و به این نتیجه رسیدم که معرفت زبانی و فرهنگی جامعه‌ی ما (مردم افغانستان) نسبتا بدوی، جنسیت‌زده، پیشارنسانسی و قرون وسطایی است. بنابراین بایستی معرفت زبانی و فرهنگی ما مورد نقد قرار بگیرد. این نقد با اندیشه‌ی معرفت مدرن ممکن بود. بر این اساس اندیشه و فلسفه‌ی مدرن را تا حد ممکن مطالعه کردم و با این مطالعه توانستم نسبتا معرفت و اندیشه‌ی خود را دچار چالش کنم، زیرا اندیشه‌ی فرد جزیی از اندیشه و باور جامعی است؛ در این صورت خودانتقادگری را تا بر اندیشه و باور خود وارد نکند، نمی‌تواند اندیشه‌ی متفاوت و مدرن را بپذیرد و اندیشه‌‌اش را از باور فرهنگی، مذهبی و اجتماعی جامعه‌اش تفکیک کند. موقعی‌که فرد توانست اندیشه و باور خود را به چالش بکشاند، سپس می‌تواند به معرفت و اندیشه و باور جمعی فرهنگی و اجتماعی جامعه‌اش، دید انتقادی پیدا کند.
اگر بخواهم در باره‌ی زیست‌نامه‌ی اندیشگانی خود نظر بدهم، اندیشه‌ام تاثیرپذیر از علم معاصر و فلسفه و اندیشه‌ی مدرن است و در دوره‌های از زندگی، فلسفه‌ی فیلسوفان مشخصی را می‌خواندم و تاثیر می‌پذیرفتم. مثلا مدتی آثار نیچه را خواندم، متاثر از نیچه بودم. فلسفه‌ی شوپنهاور را خواندم، متاثر از شوپنهاور بودم. همین‌طور آثار ژاک دریدا، کاسیرر، فوکو، رولان بارت، آرامش دوست‌دار، داروین، آنتونی گیدنز، ریچارد داوکینز، ژان بودریار و دیگران را خواندم و متاثر از اندیشه‌های آنان بودم. در ادبیات، نقد و نظریه‌ی ادبی و داستان نیز متاثر از اندیشه‌ی خیلی‌ها استم که از ذکر نام شان می‌گذرم.
بنابراین ذهن هر فرد یک بیناذهن و یک بینامتن است. ذهن من نیز بیناذهن و بینامتن است‌که نتیجه‌ی ذهن‌ها و متن‌ها است. بر این اساس اندیشه‌ی فردی ما در اثر فرایند اندیشه شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. به برداشت من می‌توان سخن از اندیشه‌ی خودآگاه گفت، اما سخن‌گفتن از اندیشه‌ی کاملا مستقل، شاید درست نباشد.
در آغاز متاثر از اندیشه‌ی اندیش‌مندان مشخصی بودم، اما چند سال است، تلاش می‌کنم دارای اندیشه‌ی تالیفی و التقاطی باشم. یعنی این‌که موقع اندیشیدن بتوانم چند دیدگاه را در نظر بگیرم و با چند دیدگاه تبادل نظر و گفت‌وگو کنم و سرانجام به استدلالی دست یابم که مشخصا از دیدگاه فیلسوف و اندیش‌مندی خاص، به دست نیامده باشد، بلکه سنتزی باشد از دیدگاه‌های متفاوت و با این آگاهی که یک فرد (من) بر اساس اندیشه در باره‌ی دیدگاه‌های گوناگون، به استدلالی‌که بیان می‌کند، رسیده است و این استدلال بازگفتن صرف اندیشه‌ی دیگران نیست، بلکه بازاندیشی از اندیشه‌ی دیگران در باره‌ی یک وضعیت، یک موقعیت و یک مفهوم است.

2- تجربه‌ی شما در نگارش و تألیف بیش از ده عنوان کتاب، از چه منطق درونی یا دغدغه‌ فکری تغذیه می‌کند؟ آیا این مسیر برای شما طرحی از پیش‌تعریف‌شده بوده یا حاصل تراکم تدریجی سؤالات زیسته است؟

یعقوب یسنا: آثاری را که نوشته‌ام، کاملا از پیش‌طراحی‌شده نبوده، بلکه حاصل مطالعه و تجربه بوده ‌که کم‌کم شکل گرفته و نوشته شده‌اند. منطق نگارش برخی از آثار از منطق و روش‌های علمی تابعیت می‌کند که نوشتن آن‌ها نسبتا از قبل طراحی و برنامه‌ریزی شده است. مثلا نوشتن رساله‌ی کارشناسی ارشد و دکتری و دیگر کارها و فعالیت‌های پژوهشی دانشگاهی.
اما نوشتن برخی از آثار از قبل طراحی‌شده و برنامه‌ریزی‌شده نبوده، بلکه بنابر انگیزه‌های شخصی صورت گرفته و به برداشت‌های اجتماعی و فرهنگی و درگیری‌های هستی‌شناسانه و وجودیم ارتباط می‌گیرد. مانند نوشتن رمان در بازگشت، مجموعه‌شعر در غیبت، روشن‌گری افسون و… خواسته‌ام در باره‌ی موضوع‌ها و مسایل اجتماعی و فرهنگی و هستی‌شناسانه و وجودی ابراز نظر و انتقاد کنم.

3- با توجه به فضای گفتمانی حاکم بر جامعه‌ علمی معاصر، آیا هنوز می‌توان از استقلال رأی، تولید معنا، و خلق مفاهیم اصیل سخن گفت؟ یا باید بیش از پیش به امر ترجمه و تکرار تن داد؟

یعقوب یسنا: گفتمان معرفتی حاکم در جامعه‌ی ما گفتمان معرفتی پیشاعلمی، پیشامدرن، پیشارنسانی و قرون وسطایی است. اگرچه نمی‌توان به آسانی، زیر سلطه‌ای هم‌چون گفتمانی از استقلال رای، انتقاد، تولید معنا و مفاهیم مدرن سخن گفت، اما برای گذار از این گفتمان پیشارنسانی، ناگزیر به تولید معنا و اندیشه‌ی بومی و خودی استیم. منظورم از اندیشه‌ی بومی به این معنا نیست‌که این اندیشه از اندیشه‌ی مدرن در دیگر بخش‌های از جهان کاملا متفاوت باشد، بلکه اندیشه‌ی بومی به این معنا است‌که خود ما با استفاده از اندیشه‌های مدرن در باره‌ی گفتمان حاکم و مناسبات اجتماعی و فرهنگی خود، بازاندیشی و انتقاد کنیم و گفتمان‌های معاصر و مدرن را مطرح و تفهیم نماییم.
برای گذار از گفتمان حاکم پیشارنسانی با ترجمه نمی‌توان خیلی راه به جایی برد. ترجمه وقتی می‌تواند برای رواج و شکل‌گیری معرفت و اندیشه کمک کند که افراد جامعه بر اساس مطالعه‌ی آثار ترجمه‌شده در باره‌ی معرفت و مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی خود اندیشه و بازاندیشی کنند و به ایجاد دانش و معرفت بپردازند.
اگر به این نظر باشیم که دیگران در باره‌ی خدا، دین، مذهب، جامعه، فرهنگ و… اندیشیده‌اند و نوشته‌اند، نیاز نیست ما بیندیشیم؛ چنین تصوری اشتباه است، با اندیشه‌ی دیگران مناسبات معرفتی و فرهنگی و اجتماعی جامعه باید تغییر و تحول می‌کرد، اما می‌بینیم که نکرده است. بنابراین برای تغییر مناسبات معرفتی و فرهنگی و اجتماعی یک جامعه و گذار از گفتمان حاکم پیشارنسانسی، بایستی خود افراد آن جامعه بیندیشند، انتقاد کنند و بنویسند.
اگرچه سخن در باره‌ی مفاهیم مدرن و انتقادی و علمی در داخل کشور دشوار است، اما فرصت و امکان ارتباطات نسبت به بیست سال گذشته فرق کرده است؛ بنابراین می‌توان امید داشت‌که با استفاده از امکان ارتباطات تکنولوژیکی معاصر، بحث اندیشه‌ی مدرن و علمی را در جامعه پیش کشید و نهادهای آموزشی و دانشگاهی آن‌لاین راه انداخت و اندیشه و معرفت مدرن و دیدگاه علمی را وارد خانه‌های مردم کرد.
من به این نظر استم تفهیم گفتمان مدرن و تغییر گفتمان مسلط پیشارنسانی در افغانستان بر اساس اندیشه و انتقاد از درون خود این گفتمان و در امارت طالبان شکل می‌گیرد، طوری‌که گفتمان‌های مدرن از درون گفتمان معرفتی ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.

4- جایگاه «تفکر انتقادی» در نوشته‌های شما چیست؟ آیا نقد از درون سنت امکان‌پذیر است یا لاجرم نیازمند گسست از آن‌ایم؟

یعقوب یسنا: رویکرد و موضع من در نوشتن انتقادی است، چون در هر عرصه‌ای، جامعه‌ی ما نیاز به انتقاد دارد. به نظرم دید انتقادی است‌که به نوشته‌ای اهمیت می‌بخشد. اگر نوشته‌ای، اندیشه، تفکر، منطق و استدلال انتقادی نداشته باشد، آن نوشته ماهیت و اهمیتی ندارد. انتقاد در نوشتن از یک‌سو به نوشته، ماهیت و اندیشه می‌‌دهد و از سویی‌دیگر گشایشی در مناسبات معرفتی، فرهنگی و اجتماعی به وجود می‌آورد.
من در باره‌ی تعبیر «نقد از درون سنت» ملاحظه دارم، اما به این نظر استم که نقد با درک و شناخت سنت و بر سنت صورت می‌گیرد. گفتمان معرفتی سنت را باید شناخت‌که بر گفتمان سنت نقد وارد کرد. اگر سنت و گفتمان سنتی را نقد نکنیم و گفتمان‌های مدرن و معاصر را تفهیم و مطرح نتوانیم، گسست و گذار از سنت چندان ممکن نیست، زیرا سنت هم‌چون چارچوبی در مناسبات فرهنگی و اجتماعی و معرفتی وجود دارد و چارچوب سنت، معنا و ارزش مناسبات فرهنگی، معرفتی و اجتماعی را تعیین می‌کند.
تعبیر «نقد از درون سنت» معمولا توسط کسانی مطرح می‌شود که خود را نواندیش دینی می‌گویند و به‌نوعی می‌خواهند مذهب و دین را اصول اساسی، ابدی، جهانی و غیر قابل تغییر بدانند، اما به این نظرند که در سنت نوآوری‌هایی ایجاد شود، یعنی برخی از اصول سنت با تحولات فرهنگی و اجتماعی وفق داده شود. این‌ها به این نظر استند که نقد سنت از درون سنت و بنابر حفظ اصول اساسی سنت صورت بگیرد.
اما به نظر من همه‌چه باید مورد نقادی قرار بگیرد و هیچ اصلی نباید فراتر از نقد باشد. بر اساس اندیشه و فلسفه‌های مدرن می‌توان سنت را نقد کرد و از گفتمان سنتی گذار کرد. با نقادی سنت و تفهیم گفتمان‌های معرفتی مدرن می‌توان سنت را در مناسبات فکری، فرهنگی و اجتماعی کنار گذاشت و به مدرنیت دست یافت.

5- در فرآیند تألیف، نسبت میان دانش، زبان، و زمان چگونه معنا می‌یابد؟ آیا نوشتن برای شما نوعی مقاومت در برابر فراموشی است یا خلق معنا در میانه‌ی فقدان‌ها؟

یعقوب یسنا: طوری‌که قبلا اشاره کردم انسان درون زبان زندگی می‌کند و همه‌ی مناسبات علمی، پژوهشی، فکری، فرهنگی و اجتماعی انسان، مناسبات و رخ‌دادهای زبانی استند و برون از زبان و فراتر از زبان قابل تصور نیستند. دانش بدون زبان قابل بیان و ارایه یا حتا می‌توان گفت قابل شکل‌گیری نیست، زیرا زبان تنها دانش را بیان و ارایه نمی‌کند، بلکه به دانش شکل و فرمی قابل انتقال و آموزش می‌دهد.
زبان و دانش زمان‌مند و مکان‌مند استند. بنابراین زبان و دانش بُعد زمانی نیز دارند که این بُعد زمانی، بیان‌گر زمان‌زیست نویسنده و زمان‌زیست ارایه‌ی زبانی دانش و تداوم دانش در زمان و مکان است. بنابراین تالیف بدون زبان، دانش و زمان نمی‌تواند تحقق و معنا پیدا کند.
نوشتن برای من معناهای متفاوتی داشته است. گاهی نوشتن برای من شغل و کار بوده و با نوشتن کسب درآمد کرده‌ام. گاهی نوشتن برای من هویت فردی و شخصیتی بوده است، یعنی هم کیستی خود را با نوشتن برای خود توجیه کرده‌ام و هم دیگران گفته‌اند فلانی نویسنده است.
گاهی نوشتن برایم به تعبیر رولان بارت مقابله در برابر فراموشی بوده است و خواسته‌ام با نوشتن ابراز وجود کنم و خود را نشان بدهم که من هستم. نوشتن گاهی معنا خلق می‌کند و گاهی معنا را می‌گشاید و باز می‌کند. نوشته‌های ادبی معنا خلق می‌کنند، نوشته‌های انتقادی و علمی و پژوهشی، معنا را می‌گشایند. معنا مانند سوغات و هدیه است‌که درون چند لایه پنهان شده و لایه‌ها طوری پیچیده شده‌اند که باز کردن آن‌ها دقت علمی و پژوهشی و انتقادی می‌خواهد.
نوشتن و فقدان نیز باهم ارتباط دارند و گاهی احساس فقدان و نیستی موجب می‌شود که بنویسیم. من در کتاب دانایی‌های ممکن متن به رابطه‌ی هستی‌شناسانه‌ی فقدان و نوشتن پرداخته‌ام. نوشتن فعلا جدی‌ترین بازی زندگی من است. انسان نمی‌تواند بدون داشتن بازی به زندگی خود ادامه بدهد. من نیز بدون نوشتن به بن‌بست می‌رسم و فکر می‌کنم دیگر بازی و بهانه‌ای برای زندگی ندارم.

6- در میان آثار قلمی‌تان، کدام‌یک را می‌توان صدای غالب اندیشه‌ی شما تلقی کرد؟ و اگر قرار باشد تنها یک کتاب از شما باقی بماند، ترجیح‌تان کدام خواهد بود؟

یعقوب یسنا: هر اثر و کتابی در چارچوب گفتمان علمی و معرفتی خود می‌تواند ارزش داشته باشد. بنابراین نمی‌شود یکی را بر دیگری برتری داد، مگر این‌که در چارچوب گفتمان معرفتی‌ای‌که ارایه شده است. کتاب‌های من در چارچوب‌های گفتمانی متفاوتی ارایه شده‌اند ‌که شامل چارچوب گفتمانی پژوهش‌های ادبی؛ نقادی ادبی؛ نقادی سنت، باور و فرهنگ؛ داستان؛ و اندیشه می‌شود.
اگر به صورت مشخص از چشم‌اندازِ صدای اندیشه و نظر فردی به موضوع بپردازم، کتاب روشن‌گری افسون بیش‌تر از آثار دیگرم به من نزدیک است و در آن بر چهار ساده‌انگاری جامعه‌ی افغانستان (ساده‌انگاری شناخت‌شناسی، هستی‌شناسی، ادبی و ذوق‌شناسی و علمی و آموزشی) نقد وارد کرده‌ام.
کتاب روشن‌گری افسون از کارهای معرفتی‌ای‌که دیگران انجام می‌دادند، متفاوت بود؛ چون به صورت مشخص به مناسبات فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و آموزشی وضعیت همان زمان جامعه نقد وارد کرده است. اما بودند کسانی دیگر که در پی کلان‌روایت‌سازی‌های مبهمِ گذشته‌گرا بودند که بلخ در گذشته مهد تمدن و تعقل بوده و ما باید به آن تمدن و تعقل وصل شویم. مثلا علی امیری چنین ابهام‌هایی را می‌بافت‌. من بر چنین ابهام‌بافی‌هایی، نقد وارد کردم.
موضع نقادیم بر شماری گران تمام شد، پارت‌بازی کردند، خواستند کتاب را کم اهمیت جلوه دهند و شروع به دشنام من و اتهام بستن کردند. اما برخلاف قصد و نیت آنان، کتاب مورد استقبال قرار گرفت و در شش ماه، چاب نخست آن در کابل فروش شد. کتاب در هالند توسط انتشارات شاه‌مامه چاب دوم شد.
از آن‌جایی‌که هنوز کتاب روشن‌گری افسون خوانده می‌شود و نقادهایش بر مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی ما وارد است؛ خواننده‌ها این کتاب را صدای جدی انتقادی من می‌دانند.

7- ارزیابی شما از وضعیت کنونی تولید علم در ایران چیست؟ آیا با بحران معنا، شتاب‌زدگی دانشی یا احتضار مسئله‌محوری مواجه‌ایم؟

یعقوب یسنا: تولید علم و دانش در ایران دچار چند معضل و مشکل است. معضل نخست رویکرد مذهبی و ایدیولوژیک به علم و دانش و نهادهای علمی است. معضل دوم تولید انبوه مقاله‌های نام‌نهاد دانشگاهی علمی و پژوهشی استند ‌که ساختار در آن‌ها رعایت شده و در پایان چند منبع معرفی شده است. این رعایت ساختار، نوعی از ساختارزدگی است. در آغاز مقاله، نظریه‌ای ذکر می‌شود و بعد چند مثال آورده می‌شود. اگر دقیق بررسی شود ده‌ها مقاله‌ی ظاهرا علمی و پژوهشی یک مقاله است‌که با کمی تفاوت از روی یک‌دیگر کپی شده‌اند. مقاله‌ها محتوا، استدلال و تفکر ندارند. در شتاب‌زدگی و انبوه‌سازی ظاهرا تولید علمی، کارهای جدی‌ای‌که صورت می‌گیرند دیده نمی‌شوند.
فکر می‌کنم جمهوری اسلامی ایران نیز علاقه‌مند است از شتاب‌زدگی و انبوه‌سازی ظاهرا تولید علمی و نشر و پخش کتاب، استفاده‌ی سیاسی کند و نگذارد صداهای خیلی جدی و مهم که با سیاست‌گذاری فرهنگی و علمی نظام هم‌سو نیست، شنیده شود.

8-با توجه به تجربه‌تان در فضای علمی و نشر، آیا می‌توان از نوعی «اخلاق پژوهش» یا «فلسفه‌ی تألیف» سخن گفت؟ اگر آری، خطوط راهنمای آن از نظر شما چیست؟

یعقوب یسنا: فکر می‌کنم اخلاق پژوهش و فلسفه‌ی تالیف نسبتا از هم متفاوت استند. اخلاق پژوهش را می‌توان همان اصول و قواعد علمی پژوهش دانست‌که باید در پژوهش رعایت شوند، اگر رعایت نشوند، طبعا اثر پژوهشی و علمی نخواهد بود. فلسفه‌ی پژوهش می‌تواند به اصالت دیدگاه، اندیشه و استدلال نویسنده ارتباط بگیرد که بیش‌تر در آثار فلسفی و نظریه‌محور مطرح است.
اگر منظور از فضای علمی و نشر در افغانستان باشد، متاسفانه در افغانستان اخلاق پژوهش یعنی رعایت اصول و قواعد علمی پژوهش رعایت نمی‌شود و حتا می‌توان گفت این اصول در افغانستان چندان شناخته‌شده نیستند.

9-چه رابطه‌ای میان «نوشتن» و «هویت» برقرار است؟ آیا قلم می‌تواند همچون آینه‌ای برای بازشناسی خویشتن عمل کند، یا بیشتر ابزار شکل‌دادن به خویش است؟

یعقوب یسنا: بین نوشتن و هویت جمعی و فردی رابطه‌ی چندسویه وجود دارد. گاهی نوشتن به جامعه، فرهنگ و زبانی هویت می‌بخشد؛ مانند شاه‌نامه‌ی فردوسی که به زبان فارسی هویت بخشیده و در شکل‌دهی هویت جمعی فارسی زبان‌ها و ایرانیان تاثیرگذار است. شعر مولانا، حافظ، خیام، داستان‌های هدایت و… برای زبان فارسی هویت ادبی بخشیده است. گاهی نوشتن می‌تواند هویت‌برانداز باشد و هویت جمعی یک جامعه را نقد کند و در پی خلق هویتی جدید برای جامعه باشد.
در عرصه‌ی فردی نیز نوشتن برای فرد نویسنده، شاعر، فیلسوف و… هویت می‌بخشد و فرد با نوشته‌اش شناخته می‌شود و در حقیقت با نوشتن خود را بیان می‌کند.

10-و در پایان، اگر بخواهید یک جمله‌ خطاب به نسل جوانِ جویای تفکر و تحقیق بنویسید، آن جمله چه خواهد بود؟

یعقوب یسنا: من اهل یک جمله گفتن نیستم و خیلی طرف‌دار این نیستم با گفتن یک جمله در باره‌ی موضوعی بتوان نظری داد و راه‌حلی ارایه کرد. گفتن یک جمله شاید شیک به نظر برسد، اما راه‌گشا برای موضوعی نیست. به هر صورت، در تفکر، تحقیق، مطالعه و نوشتن نباید شتاب‌زده رفتار کرد، باید پیوسته مطالعه کرد، اندیشید و نوشت، زیرا اندیشیدن و نوشتن نیازمند پشت‌کار است. نسل جوان جویای تفکر و تحقیق بایستی مطالعه و تحقیق کند، بیندیشد و بنویسد که بتوانیم با نقد گفتمان سنتی حاکم و تفهیم گفتمان‌های معرفتی، فلسفی و علمی معاصر از آن عبور کنیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
این مطلب را مزین به نظرات ارزشمند خود بفرماییدx