پیوند شما با شعر و ادبیات از چه زمانی آغاز شد؟
از دوران نوجوانی، که ذهنم رودخانه بود و قصد کشف سرزمینهای تازه را داشت به دنبال خواندن و دریافتن بیشتر بود و در این راستا کتاب میخواند و شعر زمزمه میکرد. پدرم اهل مطالعه بود و منقبتخوان و کتاب شعر در خانهی ما جایگاه ویژهای داشت. یادم هست کتاب مشعل توحید از شهید علامه سیداسماعیل بلخی را از قفسه کتابهای پدر برمیداشتم و میخواندم. غزلی بود با ردیف آزادی که من آن را بسیار دوست داشتم.
نگاهتان به شعر و ادبیات چیست و به راستی شعر چه پدیدهای است؟
شعر مثل یک تابلوی نقاشی است. طرح اصلی آن به درون تو برمیگردد و با اتفاقات و تجربههای بیرونی در هم میآمیزد با احساس و خیال تو پرورش مییابد و با ابزار کلمات فرم میگیرد و با موسيقی وزن و ردیف و قافیه چهره مینمایاند.
وضعیت ادبیات افغانستان را به صورت کلی چگونه می بینید؟
این سوال چند وجهه دارد. اما اگر یک پاسخ بخواهم بدهم. متاسفانه وضعیت ادبیات ما ناخوب است. ناخوش است.کشوری که وضعیت آموزشی آن در حال احتضار است نمیتواند برگ و بار قابل توجهی داشته باشد.کشوری که فقر و تنگدستی آرامش را از مردم میگیرد که دغدغه اولشان، سیر کردن شکمشان باشد نمیتوانند به فرهنگ و شعر و ادبیات فکر کنند.
مردمی که درهای آموزشگاههایشان بسته شده و نیمی از جمعیت موثر کشور از تعلیم و تربیت محروم اند، چگونه میتواند تولید کنندهی آثار قابل توجهی در فرهنگ و هنر و ادبیات باشد.
سرزمینی که سالهاست در ناامنی نفس کشیده و جوانانش حتی در آموزشگاه و دانشگاه در خون خود دست و بال زدهاند و در اقصی نقاط دنیا آواره شدهاند، نمیتواند دورهی درخشانی را در رشد ادبی و فرهنگی خود ثبت کند. فرهنگ و ادبیات سرزمین ما مدتها زمان میخواهد که بتواند کمر راست کند.
مهاجرت با تمام چالشهایی که رقم می زند، همان اندازه هم فرصتهای جدیدی را برای افراد ایجاد میکند، به عنوان یک بانوی فعال فرهنگی مهاجرت را چهطور توصیف میکنید؟
با شرایطی که در داخل کشور میبینیم، تنگناها و محدودیتهای شدید آموزشی، مهاجرت به خصوص برای زنان افغانستان یک فرصت تنفس است. تنفسی که بتواند وجود نیمهجان جامعه زنان و مردم را احیا کند، بازیابی کند. مردم ما هم عطش آموختن دارند و تلاش کردهاند از فرصت مهاجرت به خوبی استفاده کنند و بالندگی خوبی هم داشتهاند در رشتههای مختلف فرهنگی، هنری و علمی. با وجود مشکلات مهاجرت این رشد قابل تحسین است.
شما شعر را در چه شرایطی آغاز کردید و چه تفاوتی میان شما و نسل امروز شاعران افغانستان وجود دارد؟
شعر را در سالهای نوجوانی آغاز کردم البته قدمهای اولیه نوشتن بود. دفتری دارم از آن دوران که پر شده از مشق شعر، اما به صورت جدیتر در دهه هشتاد شعر کار کردم. تفاوتی که میان نسل ما و نسل امروز هست این است که سهولتها حالا بیشتر شده. اگر ما در آن زمان برای شنیدن شعر و ارتباط با حلقات فرهنگی با تنگناهای زیادی رو به رو بودیم. امروز هم فضا بازتر است و هم سهولت دستیابی به جلسات و حلقات ادبی فراهم، چه مجازی و چه حضوری.
چه توصیه ای به شاعران جوان دارید؟!
خواندن بیشتر، مطالعه و غنی کردن دایرهی دانستهها. از آثار نظم و نثر کلاسیک ما تا آثار فاخر امروز. و این گونه شعرشان هم غنیتر خواهد بود.
زندگی یک زوج شاعر چگونه است مخصوصا هم سقف بودن با شخصیتی به بزرگی و جایگاه استاد محمد کاظم کاظمی چه تاثیری بر زندگی ادبی شما گذاشته است؟
زیباست. علایق مشترک زندگی را زیباتر میکند. وقتی که تفریح مشترک شرکت در یک جلسه شعر باشد. قفسه کتاب مشترک داشته باشید و اولین نفری باشی که شنونده شعر تازه سروده همسرتان باشید زندگی لذت دیگری دارد.
زندگی با محمدکاظم کاظمی مسلما تاثیرگذار بوده. همخانه بودن با یک شاعر، تنفس در زیر سقف مشترک شعر و ادبیات پر و بال بوده برایم و آسمانی که فرصت پرواز در افقهای بلندتری را برایم فراهم کرده است.
بخشی از فعالیتهای شما در حوزه رسانه است چه آسیب و مزیتی بر زندگی شاعرانه شما دارد؟
فعالیت در رسانه و آن هم رادیو که با صدا سرو کار دارد و صدا با کلمات، بدون شک مزیت است. ارتباط مرا با شعر و ادبیات بیشتر کرده. وقتی که تهیهکننده و گویندهی برنامه ادبی باشی و یک بخش جدی کارت، خواندن شعر باشد مسلما این مزیت است.
شعر زنان افغانستان را چگونه می بینید؟
در مجموع همچنانکه گفتم کشور وضعیت باثباتی نداشته که بتواند در داخل کشور زمینهی رشد و شکوفایی فرهنگ و هنر و ادبیات فراهم شود. اما با همهی اینها در مجموع زنان رو به جلو بودهاند. موانع بیشتری را از سر راه برداشتهاند و ما در کارنامهی شعر و ادبیات داستانی افغانستان نسبت به دهههای قبل و سدههای گذشته نامهای زنان را بیشتر میبینیم و آثار مکتوب بیشتری از آنها به ثبت رسیده و این در مقایسه با دهههای گذشته که زنان یک اکثریت خاموش بودند رشد و پیشرفت است و این روند ادامه دارد.
آیا تاکنون از شما اثری منتشر شده است یا خیر اگر نشده چرا؟
خیر، اثری منتشر نشده. البته در تلاش هستم به زودی بتوانم مجموعه شعرم را منتشر کنم. دلیل آن هم وسواس جدی من در شعر است.
میشه آخرین شعرتان را با خوانندگان سایت انجمن ادبی خانه مولانا به اشتراک بگذارید.
ققنوس
(برای زنان، برای دختران، برای ما)
ای روزهای ناخوش تبدار تکفیری
ای عصرهای بیسرود فصل دلگیری
خفته است در تاب و تبتان یک جهان آواز
از بغضهای دختران شهر زنجیری
هر صبح ما با یک خبر بیدار میگشتیم
از خواب اعدام سیاووشان پامیری
با اشکهای مکتب و اندوه دانشگاه
این صنفهای خالی از شور فراگیری
در هم فرو میریزی و هر بار بالت را
میسازی از نو مثل ققنوسی اساطیری
از آرزوهایت بگو از روز، از رویا
خطی بکش بر روی شبها با تباشیری
هر چند تاریک است پیش چشم کلکینها
میآید آخر عاقبت صبح جهانگیری
تاریخ یک بار دگر تکرار خواهد کرد
میافتد این فواره آخر در سرازیری