هانیه ناطقی

هانیه ناطقی متولد ۱۳۶۶ در مشهد است. پدر و مادرش متولد افغانستان هستند و بعد از انقلاب به ایران آمده‌اند، و دو پسر و پنج دخترشان متولد مشهد هستند.

هانیه فرزند چهارم خانواده است. او در هجده سالگی ازدواج کرده و سه فرزند پسر دارد.

بعد از پایان دبیرستان به‌علت شرایط مالی نتوانسته است ادامه تحصیل بدهد. از همان دوران تحصیل به نوشتن علاقه داشت و تصمیم می‌گیرد آن را حرفه‌ای ادامه دهد.

هانیه می‌گوید: «دبیر عربی من خانم شجاع یکی از مشوقان اصلی من در نوشتن داستان بود. علاقه زیادی به ادبیات فارسی داشت و یک‌بار از بچه‌ها خواست تا انشایی با موضوع دلخواه بنویسند. بعد از خواندن انشا من را تشویق کرد و امید داد که تو داستان‌نویس هستی و می‌توانی این مسیر را دنبال‌کنی. در همان زمان توانستم در مسابقات داستان‌نویسی مدرسه نیز مقام اول استانی را به دست آورم. از سال 85 تا سال 94 داستان‌های کوتاهی را برای خودم می‌نوشتم تا اینکه سال 94 از طریق فضای‌ مجازی با انجمن راویان داستان آشنا شدم. اولین داستانم با انتقادهای کوبنده گروه مواجه شد. همان شب استاد زنگ زد و گفت داستان خوبی بود، ولی هنوز باید تمرینات بیشتری داشته باشی و نقاط ضعفت را به نقاط قوت بدل کنی. از همان موقع تصمیم گرفتم با جدیت راهم را ادامه دهم.»

از طریق کتاب‌های صوتی، فضای‌مجازی، استفاده از کلاس‌های انجمن و دیدن فیلم تجربه و دانش خود را در این زمینه افزایش می‌دهد. سال96 با داستان «وقتی که زیشان قاتل می‌شود» در جشنواره هزار‌و یک شب در کابل شرکت می‌کند و برگزیده می‌شود.

هانیه می‌گوید: «این داستان بر اساس اتفاقاتی بود که آن سال‌ها در افغانستان رخ می‌داد. حضور طالبان و کشتن زنان باعث شد تا بتوانم این داستان را که بازتاب مسائل و رویدادهای افغانستان است، بنویسم. موضوع جشنواره، صلح برای افغانستان بود. آن زمان با شنیدن اخبار طالبان به شدت حالم بد می‌شد، ولی باور داشتم که هیچ انسانی به ذات بد نیست و شرایط و مشکلات باعث می‌شود تا مسیری مخالف صلح و مهربانی را انتخاب کند. هدفم از داستان نوشتن، تغییر است، حتی اگر یک نفر باشد. تغییرات در یک جامعه با شعاردادن و حرف‌زدن انجام نمی‌شود، تغییرات با نوشتن و خواندن و گفتن شروع می‌شود.»

بعد از جشنواره هزارویک شب، دیگر سراغ جشنواره‌ها نمی‌رود. هانیه می‌گوید: «وقتی در جشنواره‌ها شرکت می‌کنی، باید طبق موضوع و محتوای مدنظر آن‌ها داستان تولید کنی و قلمت تغییر می‌کند و موضوع‌ها یا دغدغه‌های خودت رو به فراموشی می‌رود. تصمیم گرفتم علایق و موضوعات مدنظر خودم را دنبال کنم. حالا می‌توانم داستان‌های کوتاهم را به چاپ برسانم و در این زمینه اقدام کردم.»

هانیه سال گذشته به افغانستان می‌رود و می‌گوید: «دوست داشتم کشوری را که نامش از زمان تولد بر روی من مانده است، ببینم. یک‌ ماه در کابل و دو ماه در هرات نزد اقوام بودم. احساس می‌کردم آنجا برای خود من است، ولی از طرفی دلم برای مشهد تنگ می‌شد. دوست داشتم برای زندگی به افغانستان بروم، ولی کشور امن نیست و حملات انتحاری ادامه دارد.»
احساس مهاجر بودن جزئی از هویت مهاجران افغانستانی در ایران است. هانیه نیز مستثنی نیست، ولی به همان اندازه که افغانستان را دوست دارد، ایران را هم دوست دارد. هانیه می‌گوید: «زمانی که افغانستان بودم، احساس می‌کردم در کنار نامادری‌ام هستم و مادرم را ترک کرده‌ام. نامادری مهربان است، ولی مادر آغوش امن‌تری دارد. مشهد برای من مادری با آغوش امن است.»

هانیه معتقد است برای تغییر یک سرزمین، زنان آن باید تغییر کنند و می‌گوید: «زنان افغانستانی اعتماد به‌ نفس ندارند و به‌ خودباوری نرسیدند. زنان ایرانی توانستند در این سال‌ها جایگاه خود را پیدا کنند، هم‌پای مردان کار کنند، به استقلال برسند و دیگر به قضایا جنسیتی نگاه نمی‌کنند. درحالی‌که در افغانستان زنان خودشان را خدمت‌کار مردان می‌دانند. تلاش کردم تا این تغییرات ساختاری را در داستان‌هایم بیاورم. سه زن در داستان‌های من حضور دارند که نماینده سه نگاه زنانه هستند؛ زنانی که راهشان را پیدا می‌کنند و در کنار مردان راهشان را ادامه می‌دهند، زنانی که خود را تسلیم می‌کنند و اعتمادبه‌نفس ندارند و زنانی که مخالف مردان هستند و می‌خواهند با همه مبارزه کنند.»

هانیه درباره مسئولیتش در انجمن راویان داستان می‌گوید: «داشتن ارتباط با گروه‌های مختلف نویسنده در سر تا سر جهان، افغانستان و ایران برای انجمن اهمیت دارد. در این مدت تمام تلاشم را کردم تا از طریق فضای‌مجازی با گروه‌ها و انجمن‌های مختلف نویسندگی ارتباط برقرار کنم. توانستیم از این طریق با استادان و منتقدان ارتباط برقرار کنیم و آن‌ها را به جلسات انجمن دعوت کردیم. همه اعضای انجمن در تلاش‌اند تا تأثیر مثبتی بر ادبیات مهاجرت بگذارند و سطح نویسندگان را رشد دهند.»

تنها خواسته هانیه رشد زنان سرزمینش در همه حوزه‌هاست و می‌گوید: «از مردان سرزمینم می‌خواهم نگاه خود را نسبت به زنان تغییر دهند و فضای رشد و تغییر را برای زنان سرزمینم هموار کنند تا آن‌ها با توجه به خواسته و علایقشان راه روشنی را برای خود و فرزندانشان باز کنند.»

هانیه ناطقی حالا روابط عمومی انجمن داستان صندلی‌های روبه‌رو (راویان داستان) را عهده‌دار شده است.

لینک کوتاه: https://kabulestan.com//?p=4378

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *