وطنم قصۀ غمگین است
بر همه بادیه و جنگل و دشت
تمام کوچهها
به سوی تو فرار کرده اند...
میتوانی پرنده باشی از شاخی به شاخ دیگر
از لانهای به لانه ی دور تر...
قانون اساسى را با دل شاعران تنظيم كنيد
شروع صبح با موسيقى...
زنی در آستانه نوروز نبود؛
من هرسال مثلِ انتظاری نوروز منتظر که او برسد از راه...
مردان آفتاب دهن تکبیرهای قرمزی جادو
به لب دارند
خیابانی که تو از آن کوچیده باشی
فقط ایستگاه شلوغی است...
عشق چیست؟
دهقان پیر! عشق چیست؟
در باغ های پریشانی درختانی می رویند
که هیچ پرنده یی بر شاخه های سبز شان آشیان نمی آراید
سردرگم
مانند كلافى كه...
مسیرها آشوبِ رسیدن - نرسیدن که از فکرِ زمان چکیده
هنوز آنجا کسی هست...
نیستی! دختر روحم
یک توده اندوه بی جواب میشود