شبی که خانه ی من گرم از شمیم نرم گلایل بود
تو هر نگاه که می کردی تمام شعر و تغزل بود
کجا پنهان کنم خورشید خون آلود زیبا را؟
کجا پنهان کنم ای خاک تابوت شکیلا را؟
هوایت آن زمان که از دلم عبور میکند
مرا شبیه آنچه از قبیل نور میکند
گرفته حال من از آسمان امسالم
شکسته شیشه ی عمر جوان امسالم
شب است، داد بزن بانو! سکوت سرد سترون چیست؟
صدا، صداست که میماند، دلیل حنجره بستن چیست؟
آنگاه در لباس گل از جو در آمدی
شب بود پس به هیات شب بو در آمدی
هر آدم آواره يك رؤياى ويران است
ابرى كه در پيراهنى دلتنگ پنهان است
تا یک پیاله نوش کنیم از بهشت من
بگذار تا که دم بکشد سرنوشت من
شبنالههایم آسمان را میبرد با خود
گنجشکهای بیزبان را می برد با خود
مثل جوباری كه با دریاچه یكجا میشود
زندگی هم ری نزن یكدست و زیبا میشود
سفر در پیش دارم، صبحِ تابانم خدا حافظ
دمِ کوچ است، بار آماده، یارانم خدا حافظ
مغز مغزم پر است از آتش روز و شب داغ داغ می گردم
در اجاق غم تو می سوزم گرد آن چلچراغ می گردم