امروز روز اول نوروز دیگری است
بعد از سلام، حال و هوا رو به بهتری است
بیخیال تن تو با تو سفر باید کرد
پرِ آتش شده این شهر، حذر باید کرد...
بی خبر باشی و از سر سرت عاشق شده باشد
یک نفر چند برابر سرت عاشق شده باشد
یک منظره از وسعت فردوس جنان است
چشمان تو آرامش قبل از هیجان است
بابه نوروز آمد و لب وا نکرد
هی دوید و " آجه" را پیدا نکرد
اگر دوباره بیایی، اگر دوباره بیایی
اگر دوباره نگاهی به هستیم بگشایی
شکوفهها ز عشرت بهار میدهد خبر
ز رقص رنگرنگ شاخسار میدهد خبر
بهار آمد بساط سبزه افکند
زمستان را لباس ژنده برکند
شب است و مشعل شیدایی دعا روشن
شبیه ماه دو دست بلند ما روشن
نیست شوقی که زبان باز کنم از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
سر بزن اینجا هوای تازه استشمام کن
جادهای تنهاست اینسوها هوای گام کن
آی باران آی باران! دوست دارم عاشقانه
نم نم باریدنات را صبحها بر بام خانه