چه مرگت می شود خانم؟ که لبخند زمان باشی
به این دیوانه روز یک دو نوبت همزبان باشی
شب را سفید کرد و سحر را سیاه کرد
سقف آمد و دهانهی در را سیاه کرد
بستر خارزار من کابل، قلب پر انفجار من کابل
گریه و میز کار من کابل، جای خالی یار من کابل
من گم شدم، تو گم شدی، او بیگمان گم شد!
نامش چه بود آرامشی که ناگهان گم شد؟
ما درختان سرو یک باغیم، یا دو تا گل که در دو گلدان است
ما دوتا، شعبه های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است
خوابیده در آغوش خودش دختر جنگل
احساس قدم می زند آن سو تر جنگل
خاموش، روشن باز هم... هی میشود خاموش
خورشید من دارد پیاپی میشود خاموش
با سنگ هوس شیشهی انگور شکستند
جام عسل و جامهی زنبور شکستند
دو روز بعد پدر می شود فراموشت
همین دو دیده ی تر می شود فراموشت
ترکمنزادۀ مزار کجاست؟
تاشقرغان خوشگوار کجاست؟
امشب میان این گلو یک بغض مهمان من است
این سرفه های لعنتی آهنگ قلیان من است
شبی که قصه فانوس و باد میگفتند
چراغها همگی زنده باد میگفتند!